وقتیکه پاشنه آشیل ایران به ابزار تحقیر امریکا تبدیل می شود
دولت سابق امریکا با جلوگیری از صادرات بنزین به ایران سعی داشت مردم را علیه نظام خود بشوراند اما اکنون تهران با صادرات بنزین (که از آن به عنوان پاشنه آشیل نظام یاد می شد) به ونزوئلا, امریکا را تحقیر کرد.
در سال 2009 و در بحبوحه فشارهای یکجانبه امریکا برای وادار کردن ایران به دست برداشتن از حقوق هسته ای خود, دولت وقت اوباما خواستار تحریم صادرات بنزین به ایران شد و لایحه تحریم ها در کنگره امریکا رای آورد. هدف اصلی از تحریم صادرات بنزین به ایران در تنگنا قرار دادن مردم و شوراندن آنها علیه نظام بود تا تهران بر اثر فشارهای داخلی مجبور شود از برنامه هسته ای خود دست بردارد.
در آن مقطع رسانه هایی چون بی بی سی نیزبا تشدید فشار روانی و توصیف بنزین به عنوان پاشنه آشیل ایران این ارزیابی را داشتند که تهران تسلیم فشارها خواهد شد. اما توسل افراطی دولت امریکا به فشار و تحریم های شدید نه تنها به عقب نشینی ایران منجر نشد بلکه این فشارها فرصتی شد تا ایران با گام برداشتن در مسیر خودکفایی در تولید بنزین و راه اندازی پالایشگاه هایی چون ستاره خلیج فارس نه تنها در تولید بنزین و دیگر میعانات نفتی به خودکفایی برسد بلکه به مرحله ای برسد که فراورده های نفتی از جمله بنزین را صادر نماید.
این درسی بود که ایران از تحریم ها گرفت و با تبدیل فشارهای تحریمی به فرصت و اتکا به داخل برای دستیابی به خودکفایی در مسیر خنثی کردن فشارها گام برداشت. این اتفاق در صنایع هسته ای, صنایع نظامی و برخی دیگر از صنایع تولیدی دیگر نیز رخ داد. هنگامیکه امریکا با فروش صفحه های سوخت برای راکتورهای آزمایشگاهی دانشگاه تهران که با سوخت 20 درصد تولید می شد مخالفت کرد. دانشمندان ایرانی دست بکار شدند وصفحه های سوخت را در کمال ناباوری غربی ها تولید کردند.
در صنایع نظامی نیز همین اتفاق پس از تحریم های تسلیحاتی امریکا علیه ایران رخ داد و کشور در تولید انواع تسلیحات سبک وسنگین از جمله موشک های کوتاه ودور برد به سطح پیشرفته رسید . ساخت پهپاد وجنگنده و ساخت ناو وزیر دریایی از دیگر حوزه هایی بود که زیر سایه تحریم های حداکثری, ایران به آنها دست یافت بگونه ای که حتی ایران در اندازه یک صادر کننده به عنوان رقیبی برای تحریم کنندگان تبدیل شد.
آری ایران این درس را از تحریم ها گرفت اما به نظر می رسد دولت امریکا و به ویژه جناح افراطی آن که از لابی های صهیونیستی و سعودی مشاوره می گیرد هیچگاه از فشارهای حداکثری علیه ایران درس نگرفت وآن هم با اینکه به روشنی می دید که این فشارها موجب پیشرفت بیشتر ایران می شود.
دولت امریکا به جای باز کردن راه تعامل و همکاری, به حربه ای متوسل شد که هر چند در کوتاه مدت موجب فشار بر دولت و ملت ایران شد اما در حقیقت در بلند مدت آینده سازی کشور را در برداشت.
این خطای محاسباتی در دستگاه سیاست خارجی دولت امریکا در دوره ترامپ نیز ادامه یافت و او که تصور می کرد با خارج شدن از برجام و از سرگیری تحریم های یکجانبه دولت وملت ایران را به تسلیم وادار خواهد کرد و توافق دیگری را بر ایران تحمیل خواهد کرد هر بار در سخنان خود می گفت مقام های ایرانی به زودی با او تماس خواهند گرفت وسرمیز مذاکره خواهند آمد . اما دوره اول ریاست جمهوری ترامپ به پایان خود نزدیک شد و نه تنها هیچ نشانه ای از عقب نشینی ایران دیده نشد بلکه تهران بخش هایی از برنامه هسته ای خود را که تعطیل کرده بود در پاسخ به عهد شکنی امریکا از سرگرفت.
سیاست های فشار حداکثری امریکا نه تنها با شکت روبرو شد بلکه همین فشارها سبب شد تا ایران با تکیه بر توان داخلی و دستیابی به مولفه های قدرت به سطحی از بازدارندگی برسد که حتی سیاست های تحریمی ویکجانبه امریکا علیه دیگر کشورها نیز از سوی ایران نادیه گرفته شود و تهران با تنظیم همکای های اقتصادی خود با دیگر کشور ها بر اساس موازین بین المللی نه بر اساس موازین امریکا, فشارهای غیر قانونی این کشور را در صحنه بین المللی به چالش بکشد و به الگویی برای مقاومت و نادیده گرفتن نظم امریکایی تبدیل شود.
ارسال پنج فروند نفتکش حامل بنزین به ونزوئلا آن هم در میانه تهدید امریکا, دقیقا نمونه روشنی از شکست سیاست های تحریمی و یکجانبه امریکا در نظام بین الملل است بطوریکه همین ماده ای که قرار بود پاشنه آشیل ایران باشد به کمک دیگر مولفه های قدرت بازدارندگی اکنون به نقطه تحقیر امریکا تبدیل شود.
-----------------------------------
رضا محمدمراد