پخش زنده
امروز: -
سال هاست که روز بیست و هفتم شهریور، برابر با سال روز درگذشت استاد شهریار، به عنوان «روز شعر و ادب» شناخته میشود. روزی که در آن بیش از هر زمانی نغمهها و شاعرانههای ایرانیان به خاطر میآید.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما؛ روز شعر و ادب همواره با مهمترین اثر استاد شهریار یعنی منظومه حیدر بابایه سلام (سلام به حیدربابا) شروع میشود.
منظومهای که سرشار از اصالت و زیباییهای یک روستا زاده است و میتواند با کمک بالهای خیال، ما را به جهان دهقان زادهای به نام فردوسی در قرن چهارم هجری شمسی برده و تمام فراز و فرودهای شعری را مرور کند.
شعری که ما را با تاریخ ایران هم چهره به چهره میکند.
تاریخی که همواره رزم و بزم و صبر و اشک و شادی اش را با شعر تاب آورده و گذرانده است و بیراه نیست که میگویند «شعر» در خون ایرانیان است.
چنان که اگر ما داستان کوتاه و نمایشنامه و رمان در تاریخ ادبی خود کمتر داشته ایم در عرصه شعر سربلند هستیم و تاریخ شعری پرباری داریم.
ما در چنین روزی در سایه نام شهریار حتی میتوانیم از رودکی، مولانا، حافظ، قیصر امین پور، نیما یوشیج، سلمان هراتی، سهراب سپهری و حمید سبزواری یاد کنیم.
میتوانیم سبکهای شعری مختلف را یک به یک بشماریم و از سبکهای خراسانی و عراقی و هندی و شعر نو و سپید که هر یک به مناسبتی و به نسیمی و به فرصتی پدید آمده است ساعتها بگوییم و بشنویم.
در واقع گرچه شهریار بنابر یک اتفاق فرصتی برای نام گذاری روز شعر و ادب در تقویم ایرانیان شد، اما از جمله شاعرانی است که تنوع زیستی و قومی ایرانیان را در شعر خود نشان داده است.
او از آن جا که به زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است نمادی از احترام به اقوام ایرانی است.
شهریار از طرفی، با زندگی پرفراز و نشیبش که تب و تابهای آن در شعرش آمده است، نشانهای از روح حساس و گویای ایرانیان است، که، چون به رنجی باشند میخوانند و، چون در شادی باشند از زندگی خود بی ترس، اما گاه به کنایه و گاه به طنز یاد میکنند:
" آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی "
شهریار گرچه به اعتقاد برخی شاید به صورت شتابزدهای به عنوان نشانهای از روز شعر و ادب قرار گرفته است، اما اگر کمی عمیق شوی بیش از هر کسی میتواند یک انسان ایرانی باشد: از عاشقانه هایش تا انتخاب هایش.
یک نمونه آن علاقه او به خانواده و به خصوص مادرش است که به صورت بسیار درخشانی در شعرهای خود از او یاد میکند. چنان که وقتی مادر را از دست میدهد این سوگنامه را میسراید:
از آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد، ولی دل شکسته بود:
بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟
تنها نمیگذارمتای بینوا پسر
میخواستم به خنده درآیم به اشتباه.
اما خیال بودای وای مادرم...
نکتههای دیگری هم در زندگی شهریار وجود دارد که باز او را به جهان شعری ایرانیان نزدیک میکند.
چنان که اگر بیشتر شاعران ما همراه با شعر خود به نواختن موسیقی میپرداختند او هم در جوانی سه تار را به نیکویی تمام مینواخت.
اگر شاعری، چون حافظ میگوید: «قرآن ز بر بخوانم در چهارده روایت» شهریار هم قرآن را با خط خوش کتابت میکرد.
شهریار، چون فردوسی بیان گر زندگی مردم کوچه و بازار است و از این که گاهی در شعرش محاوره به کار میبرد نمیترسد.
شعر آیینی هم در شعر شهریار نمود دارد و او شاید دنباله رو محتشم کاشانی است که «باز این چه شورش است» را زمزمه مردمان کرد آن جا که «علیای همای رحمت» را بعد از خوابی که دیده بود سرود:
علیای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- هم تبحر داشته است؛ و چنین است که روز ۲۷ شهریور سال ۱۳۶۷ که همزمان با پرواز روح پاک این شاعر آزاده است به درستی روز شعر و ادبی است که ایرانیان میتوانند در سایه آن همه شاعران ایرانی را یک جا تصور کنند و شاعرانه هایشان را با او قسمت کنند.
شاید صدای گیرا، چهره آرام و شعرهای او که تا ابد در خاطره همه مردم این مرز و بوم زنده و باقی است چراغ راهی برای آیندگان و جهان انسان سازی باشد که شهریار و دیگر شاعران همواره به دنبالش هستند.
یادداشت از میترا لبافی