به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز خراسان رضوی، در خیابان قائم سبزوار، چند متر با من فاصله دارد. از پشت شیشه به ویترین یک مزون لباس عروس پر زرق و برق خیره شده است. توجه خاص رهگذران او را به خود میآورد و با دستانش چرخهای صندلی ویلچرش را میچرخاند و آهسته و آرام در پیاده رویی که اکثر آن مغازههای مزون لباس عروس است بی اعتنا به راهش ادامه میدهد. گویی انگار آرزوی پوشیدن لباس عروس در همان پشت ویترین، جا گذاشت.
قدم هایم را تندتر میکنم تا به او برسم. احوالش را جویا میشوم و سر صحبت را با او باز میکنم. نامش مریم است. تحصیلکرده و خوش چهره. حرف را به لباس عروس پشت ویترین میکشانم و میپرسم نکند خبری است، لبخند تلخی تحویلم میدهد و میگوید: نه، خبری نیست، از اینجا رد میشدم که توجهام به لباس جلب شد، آخه کی با یه دختر معلول ازدواج میکنه! و بعد سکوت میکند و به دور دستها خیره میشود.
لباس عروسش هم، اصلا قشنگ نبود
بحث را عوض میکنم و میگویم: مریم، اصلا هم لباس عروسش قشنگ نبود. این را که گفتم؛ شروع کرد به خنده و گفت: تو هم با حالی ها و بعد کلی، با هم خندیدیم.
وقتی به خود آمدیم، متوجه شدیم که نیمی از خیابان قائم را قدم زدهایم و در حین صحبت، هیچکدام از ما به نقص جسمی مریم توجه نکرده بودیم. مریم در آنجا به من گفت: تا پنج سالگی سالم و سرحال مانند سایر کودکان، دوران کودکیام را گذراندم و از آن دختران پرشر و شور خانواده بودم. اما بهخاطر بیماری و تب ناگهانی که به آن مبتلا شدم، به معلولیت جسمی از ناحیه دو پا دچار شدم و دیگر نتوانستم روی پاهایم بایستم و راه بروم. به پزشکان زیادی مراجعه کردم و به شهرهای مختلف سفر کردم، اما هیچکدام اثر نداشتند و از آن زمان ویلچر همراه من شد.
از مریم پرسیدم: آیا تاکنون عاشق شدهای؟ او پاسخ داد: بالاخره عشق برای هرکسی پیش میآید. هر کس هم بگوید نه، به نظر من دروغ میگوید. راستش عشق به من هم سر زده، اما نه به طوری جدی. مدتی من را درگیر کرد و سپس تمام شد. سپس با تبسمی گفت: دلیلی که به لباس عروس نگاه میکردم، این بود که از کودکی آرزو داشتم لباس عروس به تن کنم و کفشهای پاشنهدار بپوشم. همیشه خود را در آن لباس تصور میکردم و خاطرات زیادی برای آن خلق کردهام.
به مریم گفتم: دوست داری ازدواج کنی؟ او دوباره گفت: آخه کی با یک دختر معلول ازدواج میکند؟
که عشق آسان نمود اول
مریم حرف را به یکی از دوستانش کشاند و گفت: من افرادی را میشناسم که با شرایط مشابه یا حتی سختتری مواجه هستند، اما همچنان شوق زندگی و امید را در خود حفظ کردهاند و به زندگی با نگاهی متفاوت نگاه میکنند. من به خوبی میدانم که سرکوب حس علاقه و دوست داشتن چه تاثیری دارد. دیدهام که همنوعانم چطور در برابر این احساسات اشک میریزند. به عنوان مثال، دختری که عاشق پسری سالم شده و پسری که برای رسیدن به یک دختر معلول سالها تلاش کرده، اما خانوادهاش او را از ازدواج منع کردند.
این نکته مرا به یاد ماجرای ازدواج مازیار و دوستم مونا میاندازد. آشنایی آنها به دوران دانشجویی برمیگردد. آنها به طور طبیعی وارد ماجرای عشق و دوست داشتن شدند و برای زندگی مشترک خود برنامهریزیهای متعددی داشتند. مازیار تاریخ خواستگاری را با مونا تعیین کرد و خانوادههایشان پس از هماهنگیهای لازم، نزد خانواده مونا رفتند. اما متأسفانه، خانواده مازیار در همان شب، برخلاف انتظار، اعلام کردند که به هیچوجه راضی به این ازدواج نیستند و تنها به خاطر خواسته و اصرار مازیار در آن مراسم شرکت کردهاند.
اینکه ماجرای خواستگاری آن شب چگونه پایان یافت بماند، اما آسیب عاطفی که مونا دید، از همه چیز غمانگیزتر بود. او به مدت طولانی از لحاظ روحی آسیب دید و دچار افسردگی شد. احساس اعتماد به نفس و قدرتی که خانوادهاش به او داده بودند، یک شبه از بین رفت و او که همیشه با نقص جسمی خود کنار آمده بود، به شدت دچار تردید شد. مدت زمان زیادی طول کشید تا مونا دوباره بازیابی شود و اعتماد به نفسش را به دست آورد، اما دیگر آن شخص قبلی نبود و دیگر به فکر ازدواج نبود.
گاهی که در جمع دوستان به بحث ازدواج میپردازیم، واکنش تند مونا قابل توجه است، او بلافاصله نسبت به این موضوع عکسالعمل نشان میدهد و ما را مجاب میکند که بحث را تغییر دهیم.
ولی افتاد مشکلها
به محض ورود به خیابان، در نزدیک چهارراه دادگستری گفتوگوی ما به وضوح جذابتر شده بود، برای همین به پیشنهاد مریم تصمیم گرفتیم بحث را در یکی از کافههای خیابان بهار ادامه دهیم. مریم از طریق نرم افزار بله با یکی از دوستانش که در گروه مشترکی بودند، ارتباط برقرار کرد.
علی اظهار کرد: سن من ۳۲ سال است و دارای معلولیت هستم. چندین بار برای خواستگاری اقدام کردهام و هر بار وقتی درباره این موضوع صحبت کردم، اولین پرسش این بود که آیا آن فرد نیز مانند من معلول است. این مسئله برای من آزاردهنده است، چرا که با وجود توانمندیهایم، اطرافیانم تنها به ازدواج با فردی با شرایط مشابه فکر میکنند.
او ادامه داد: متأسفانه ما در برابر نگاههای افراطی جامعه قرار داریم. وقتی صحبت از ازدواج دختران معلول میشود، بسیاری از مردم انتظاراتی دارند مبنی بر اینکه آنها حتماً باید با پسران دارای معلولیت ازدواج کنند. این رویکرد به این معنی است که ازدواج با افرادی که معلول نیستند، برای ما، نه تنها غیرممکن بلکه حتی نباید به آن فکر کرد.
علی به نکته ظریفی اشاره کرد و گفت که نگاه جامعه به ازدواج معلولان عموماً ترحمآمیز است. حتی اگر پسری هم غیرمعلول باشد و بخواهد با دختری معلول ازدواج کند، خانوادهاش به دلیل نگرانی از نگاه دیگران ممانعت میکنند. او همچنین گفت که در مواردی دیده شده که پسری غیرمعلول با دختری با معلولیت کم ازدواج کرده، اما خانواده پسر توانمندیهای دختر را در مسائل سادهای، چون پذیرایی از مهمان و اداره امور زندگی زیر سؤال برده و این باعث خدشهدار شدن عزت نفس او شده است.
قله هزار قاف
گفتوگو به نکته جالبتری کشیده شد. از طریق علی، ارتباط ما با بانوی دیگری به نام صدیقه برقرار شد که داستانش متفاوت بود. صدیقه اهل روستایی دورافتاده در یکی از استانهای غربی کشور بود. او اذعان کرد که در خانوادهای هفت نفره به دنیا آمده و از پنج خواهر و برادرش، تنها یک نفر فاقد معلولیت جسمی و ذهنی است (به واسطه ازدواج فامیلی والدین).
صدیقه گفت: وضعیت جسمی من نسبت به خواهر و برادرهایم بهتر است. من دارای معلولیت از یک پا و یک دست هستم، ولی نه آن معلولیتی که ممکن است تصور کنید. کارهای روزمرهام را خودم انجام میدهم. به مدرسه رفتم و با وجود مخالفت پدر به دلیل مشکلات جابهجایی، در دانشگاه رشته علوم تربیتی را با موفقیت گذراندم.
او به پرسش من درباره مشکلات ازدواج معلولان پاسخ داد: من با افتخار روستا زادهام، ولی نمیتوان از نگاههای سنتی و برخی اوقات، متعصبانه در مورد ازدواج دختران غافل شد. داستان ما با آنها متفاوت است.
صدیقه ادامه داد: برخی مردان مطلقه غیرمعلول با چند فرزند به خواستگاریام آمدهاند و این برای من تجربه سختی بوده است. همچنین شنیدهام که در برخی روستاها، دخترانی به خاطر مشکلات مالی به چنین ازدواجهایی تن میدهند، اما در واقع با کسی ازدواج میکنند که بیشتر به پرستار برای فرزندانش نیاز دارد، و این چقدر دردناک است.
او همچنین داستان پسرعمویش را تعریف کرد و گفت: حدود ۱۴ سال پیش، پسرعموم با دختری غیرمعلول علاقهمند شده و خواهان ازدواج شدند، اما خانوادهها به دلیل معلولیت پسر عموم مخالفت کردند. او به یاد دارد که در آن زمان دچار افسردگی شد و به همسر فعلیاش، که خود او نیز معلول است، در نهایت رسید و حالا با دو فرزند، زندگی شادی را تجربه میکند، چرا که شرایطشان مشابه است.
در گفتوگوی ما، زمان بهسرعت سپری شد و متوجه شدیم که نزدیک به سه ساعت در حال بحث و تبادل نظر حول یک موضوع هستیم، هرچند که من بیشتر نقش شنونده را ایفا کردم.
سدهای راه
پس از مدت کوتاهی، مریم پیشنهاد کرد که با یکی از فعالان حوزه معلولیت، آقای رضا حمیدی، صحبت کنیم. او تأکید کرد که فعالیتهای آقای حمیدی در زمینه مشکلات معلولان بسیار مؤثر است و پیشنهاد داد که با او تماس بگیرم و نظراتش را بشنوم.
با تماس از طریق مریم، ارتباط ما برقرار شد و آقای حمیدی با اشاره به چالشهایی که زوجهای معلول در مسیر ازدواج با آن مواجهاند، گفت: در مواردی که دو معلول تصمیم به ازدواج میگیرند، موانع زیادی برای آنان وجود دارد، موانعی که شاید به ظاهر ساده به نظر برسند، اما توسط افراد غیرمعلول دیده نمیشوند. متأسفانه، خانوادههای دارای فرزند معلول، به دلیل عدم اعتقاد به توانمندیهای آنان، از ازدواج فرزندانشان واهمه دارند و فکر میکنند که این امر به مشکلاتی منجر خواهد شد.
او ادامه داد: مشکلات این زوجها از همان مراحل ابتدایی، مانند خرید حلقه، آغاز میشود. بسیاری از طلافروشیها مناسبسازی نشدهاند و این امر خرید بدون واسطه را برای معلولان دشوار میکند و آنان در این مرحله به چالشهای جدی برمیخورند. همچنین، در زمینه دریافت وام ازدواج، بانکها برای معلولان نسبت به افراد غیرمعلول درخواست ضمانتهای بیشتری دارند و این امر به دلیل نگرانی از توانایی آنان در پرداخت وام است.
آقای حمیدی به مشکلات دیگر نیز اشاره کرد و گفت: بهعنوان مثال، یافتن مسکن مناسب برای معلولان با محدودیتهای فعلی بسیار دشوار است. غالب واحدهای مسکونی در شهر، برای معلولان ضایعه نخاعی مناسبسازی نشدهاند و پیدا کردن خانهای با دسترسیهای لازم همچون سرویس بهداشتی و حمام مناسب، کار سختی است.
او به نکته دیگری نیز اشاره کرد و افزود: برای یک فرد ویلچرنشین، حتی ارتفاع دو سانتیمتری در ورودی آشپزخانه میتواند مانع محسوب شود و سرامیکی بودن کف بسیاری از خانهها نیز میتواند خطر لیز خوردن چرخ ویلچر یا عصای معلول را به همراه داشته باشد. در واقع، کمتر خانهای در شهر وجود دارد که شرایط ایدهآل برای معلولین را فراهم کرده باشد.
آقای حمیدی همچنین به مشکلات استخدام معلولان نیز اشاره کرد، و گفت: به دلیل عدم رعایت سهمیههای استخدامی، بسیاری از معلولان شرایط لازم برای شرکت در آزمونهای استخدامی را ندارند. همچنین، به رغم ادعاهای موجود مبنی بر اینکه معلولیت محدودیت نیست، جامعه هنوز به معلولان با نگاهی ناتوانی مینگرد.
مناسب نیستیم یا هستیم؟
بدون اینکه با مسئولی در حوزه مدیریت شهری سبزوار گفتوگو کنم، به بررسی آمار و اخبار منتشر شده در زمینه امور معلولان پرداختم. در این اخبار به ندرت به موضوع ازدواج معلولان اشاره شده و بیشتر بر مناسبسازی معابر شهری تأکید شده است. بررسی این اخبار نشان از عدم همخوانی آمارها و وعدهها دارد.
به عنوان مثال:
-خبرگزاری ایرنا ۲۷ دی ۱۴۰۳ رییس سازمان بهزیستی کشور در سبزوار: ۲۲۰ هزار معلول در کشور فاقد مسکن هستند و اکنون یکی از مهمترین اهداف این سازمان، تامین مسکن مددجویان معلول است.
- خبرگزاری ایسنا، خراسان رضوی ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ رییس اداره بهزیستی سبزوار گفت: امسال به ۶۳ نفر از مددجویان بهزیستی این شهرستان تسهیلات اشتغالزایی به ارزش ۸ میلیارد تومان پرداخت شده است.
- خبرگزاری ایرنا ۸ مهر ۱۳۹۹ به نقل از سرپرست وقت فرمانداری سبزوار اشاره دارد که محیط شهری برای استفاده معلولان مناسب نیست و نیاز است که مسئولان توجه بیشتری به مناسبسازی فضاها داشته باشند.
- در تاریخ ۱۱ اسفند همان سال، رییس وقت اداره بهزیستی سبزوار اعلام کرد که تنها ۳۵ درصد از معابر اصلی شهر مناسبسازی شده است.
این نمونهها نشاندهنده اختلافات چشمگیر در آمار و واقعیتهاست و در مورد موضوعاتی، چون ازدواج که نیاز به اقداماتی مؤثر و جدی دارد، وضعیت بسیار نگرانکننده است.
این مرور بر اخبار گذشته در شهر سبزوار اکنون بیشتر سخنان آقای حمیدی، فعال اجتماعی در حوزه معلولان، را برای من روشن کرده است. در حال حاضر، ما در زمینه مناسبسازی معابر، اماکن و ناوگانهای درون شهری و برون شهری نتوانستهایم به نقطه قابل قبولی دست یابیم، چه برسد به اینکه در زمینه رفع موانع و مشکلات مرتبط با مسئله مهم ازدواج نیز نظری قابل اعتنا ارائه دهیم. (این بیان به هیچ وجه به معنای زیر سؤال بردن تمامی اقدامات مثبت انجام شده نیست).
کمک هزینه ازدواج معلولان چند؟
مریم و همکارانش در حین گفتوگو موضوعی مهم را مطرح کردند: کمک هزینه خرید جهیزیه برای افراد معلول بین ۳ تا ۱۴ میلیون تومان است، که مبلغ ۱۴ میلیون تومان نیز تنها به معلولانی با شرایط خاص تعلق میگیرد. با توجه به این که قیمت ملزومات ابتدایی زندگی، از جمله یخچال، اجاق گاز و لباسشویی، به چندین ده میلیون تومان رسیده است، پرداخت کمک هزینهای حدود ۶ میلیون تومان به نظر میرسد ناکافی و ناامیدکننده باشد. این وضعیت نشان میدهد که علاوه بر چالشهای موجود در زمینههای اشتغال و خدمات شهری و اجتماعی، مقوله ازدواج نیز برای افراد معلول کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
خبری جدید
پیگیری ماجرای این گزارش را از رئیس سازمان بهزیستی کشور یعنی سید جواد حسینی کردم. او در این رابطه گفت: سیاست توانمندسازی و ایجاد فرصت یکی از اولویتهای اصلی ما در زمینههای اشتغال، مسکن و ازدواج است.
وی بیان کرد: در حوزه اشتغال، امسال هدف ایجاد ۶۰ هزار فرصت شغلی را دنبال میکنیم که تاکنون ۹۶ درصد این هدف محقق شده است. در زمینه مسکن نیز، مسئولیت ما تأمین ۲۰ هزار واحد مسکونی برای معلولان است. درخصوص تشکیل خانواده و ازدواج، تسهیلات و وامهایی به صورت عمومی در اختیار مردم قرار میگیرد و مددجویان و معلولان نیز از این فرایند مستثنی نیستند.
حسینی افزود: برای این گروه، علاوه بر وامهای عمومی، تسهیلات خاصی ارائه میشود که شامل مشاورههای متنوع در زمینه ازدواج و آموزشهای مربوط به مراحل مختلف این فرایند است. علاوه بر این، ما اقدام به ارائه تسهیلات ویژهای در قالب جهیزیه کردهایم. تاکنون ۶ هزار زوج جوان با استفاده از منابع داخلی بهزیستی و کمکهای خیرین، از این امکانات بهرهمند شدهاند و پیشبینی میشود تا پایان سال، تسهیلات جهیزیه به صفر برسد.
راهکاری وجود دارد؟
تا جایی که لازم بود، شنیدم و نوشتنهایم را انجام دادم. پرسشی که مطرح میشود این است که چه راهکار عملی و غیر شعاری در زمینه ازدواج معلولان وجود دارد؟ واقعیت این است که هم مردم و همچنین ما خبرنگاران، به عنوان روایتگران بخشی از زندگی جامعه، از آمارهای تکراری که بیشترین اوقات به کار کسی نمیآید، خسته شدهایم. آمارهایی که گاهی با یکدیگر در تضاد هستند. به عنوان مثال، دانستن تعداد معلولان شهر من و اینکه چه تعداد از آنها به سن ازدواج رسیدهاند، ممکن است به تنهایی گرهای از مشکلات جوانان در آستانه ازدواج نگشاید، اما اگر یک راهکار قوی و مستدل ارائه شود، توانایی این را دارد که به گفته حافظ، ولی افتاد مشکلات را حل کند.
در این راستا، توجه به تصمیمگیرندگان کشور، بهویژه دولت و مجلس، یک ضرورت است. دولت میتواند با اجرای طرحهای تشویقی مانند پرداخت حقوق و اشتغالزایی، زمینه ازدواج معلولان را فراهم سازد و این اقدام میتواند بسیاری از مشکلات ازدواج معلولان را مرتفع کند و از بروز مشکلات آینده جلوگیری نماید. از سوی دیگر، مجلس نیز میتواند با برگزاری جلسات فوقالعاده، روند طولانی تصویب لوایح و طرحهای حمایتی را تسریع کرده و به دولت ابلاغ کند.
باید توجه داشت که هزینههای زندگی معلولان با سایر افراد متفاوت است و بسیاری از آنها پوشش بیمهای کافی ندارند، به همین دلیل بار مالی آنها بر دوش خانوادهها قرار دارد. اگر دولت شرایط توانمندسازی این افراد را فراهم کند، معلولان به تدریج با شرایط زندگی خود سازگار خواهند شد.
در هر حال هر آنچه که امروز آغاز شود و تداوم داشته باشد قطعا پس از مدتی نتایج آن به بار مینشیند. به گمانم زمان آن فرا رسیده که چشمها را شست و جور دیگر دید.
خبرنگار: سمانه علی اکبری
سردبیر: محسن هدایتی فر